نامزدی از زبون جوجو

                           

مممممممممممممممممممممممممممممممماچ

سلام سلام عزیز دلم.قربونت برم من خیلی وقت بود می خواستم خاطره ی نامزدیمون و روزایی بعدش که با هم بودیم وبنویسم.اما خود شوهرم زحمتشو کشید آخه خودش می دونه جوجوش ریز ریز همه چیز و می گه واسه همین خیلی وقت می خواد بنویسه که تو یونی هم فرصت نداشتم

الهی من دورت بگردم خیلی دلم تنگ شده واست عزیز دلم الن خونه ی خاله اینا هستم و مرما اودم هممممممم آخا آخا من ببینمت زود خوف می شم خففف.یاد اون روز افتادم که سرما خورده بودم و با هم رفتیم بیرون تاج سرم

خف همین الان کلی خط جیک جیک کردم بریم سر اصل مطلب و خاطره ی روز 7/2/90

 

صبح بیدار شدم قرار بود بیای دنبالم و بریم در خونه ی رسول آقا واسه اینکه زنت شم محرمت شم.عخد نه ها صیغه ی محرمیت تا آخر شهریور.با ماشین عمه جون شعله اومدی دنبالم الهی من بگردم آقا داماد من هول شده بود 1چوچولو ماشین و زده بود به دیفال ذوووووووووووووووووووووق قربونت برم من فدای سرت. نمی دونی چه حس خوبی بود کنارت تو ماشین نشسته بودم تاج سرم رفتیم خونه ی رسول آقا و صیغه رو خوندیم دیگه زنت شدم چه حس خوبی بود.بعد من

بچه ها زنگ زدن دوستات رسیده بودن گفتم تو برو پیششون و ببرشون خونه منم می رم شنل بگیرم و بعدم آرایشگاه . رفتم خونه زود نهار خوردم و رفتم آرایشگاه واسه نامزدیمون آماده شم.قرقر بود امین بیاد خونتون پاک سازی صورت شوهرم و انجام بده.زنگ زدم بهت ارگ کریم خانی بودی مگرانت شدم آخه کلی کار داشتی عشقم نگران خستگیت بودم.نزدیکای ساعت 7.30 8 بود که اومدی دنبالم.اومدم و دست شاهزادم و گرفتم و سوار ماشین داداش علی شدیم.خیلی بهشون زحمت دادیم انشالله جبران کنیم.

تو ماشین نگات می کردم دستت و گرفتم دوست دارم پیشی من وای خدایا عروسی جوجو و پیشی.راه خیلی زیاد بود نزدیکای آتلیه دیگه هیچی نفهمیدم.حس می کردم الان عش می کنم قندم افتاده بود.یخ کرده بودم.الهی من فدات شم زندگی من دوییدی و رفتی یه تیگه شکلات آوردی واسم.با همون حالم خوب شد اما بنده خدا داداش علی هم افتادن تو زحمت و رفتن کلی آب میوه و شکلات خریدن.رفتیم طبقه ی بالای اتلیه اماده شیم الهی من فدات شم بهم نانی داد ی و هی حالم و می پرسیدی قربونت برم من.بعد کلی عکس گرفتیم تو ژستای مختلف.الهی من قربون شوهرم برم اون عکس که لباتو بوسیدم خیلی حال دادا.خیلی دیر شده بود. تازه 9 9.30 رسیدیم باغ.همه اومدن جلومون و اسفند دود کردن واسمون.رفتیم نشستیم و همه اومدن با هامون عکس گرفتن وای اون شب دیگه چشمام فلش می زدا از بس که 6 7 تا دوربین میومد جلوم و عکس می گرفتن.قربون شوهرم برم اومدی تو پیشم نشستی بعد رفتی تو قسمت مردونه.فدات بشم من منم اینور می فتم پای میزا و می رقصیدم و عکس میگرفتم.بعد رفتیم و اسه مراسمه معارفه .واسه مراسم کیک و رقص چاقو اومدی پیشم رقصیدم و کلی شافاش گنفتم داداشو عشقم که کورس گذاشته بودن و منم اون وسط حال می کردم وای تو فیلم چقدر ضایع شدا شاباش دادی گفتم بوس بده هی نمی اومدی قربونت برم من آخر بوست کردم هورا هورا هورا. خاله لیلا و عمه شعله هم شاباش دادن بهمون .بعد کیک و بریدیم.دیگه مراسم حلقه دست کردن نداشتیم. انقدر دیر شده بود که موقع کیک تازه داشتن شام می آوردن.رفتی واسه شام.نی می خوااااام همه رفتن سراغ شام نیومدن بگن عروس تو شام خوردی چی می خوری هممم اخر خودم رفتم پیش مامان زشتم بود خودم برم شام وردارم خف.بعد شام صدام کردی الهی بگردم شام نخورده بودی هنوز خواستم داداش و صدا کنم هوای شوهرم و داشته باشه.راسی وسط مراسم یه بار دیگه اومدی دنبالم بریم پیش دوستات دستشون درد نکنه واقعا زحمت کشیده بودن اومده بودن و هدیه آورده بودن.

آخر مجلس خیلی خسته شده بودم دوست داشتم بیام کنارت.اومدم پیشت و خداحافظی کردیم با مهمونا.آخر شبم اجازمو از بابا گرفتی که یه کمم خونه ی مادر جون اینا بزن بکوب داشته باشیم.واقعا خسته بودیم.تو راه بهم گفتی خستگیت خستگی معمولیه خیلی خوشحال شدم خدا روشکر کردم.منم کنار تو هیچ چیز و حس نمیکنم.رفتیم خونتون چقدر زن عمو جون و زن داییا دختر داییا ماه بودن.مخصوصا دختر کوچیکه عمه فرشته عسل خانوم.

کم کم نزدیک 4 سوییچ و ورداشتی که برسونیم.رفتیم شاه چراغ سلام کردیم و خواستیم تو زندگی کمکمون کنه.بعدم رسوندیم در خونه.فردا هم خونه شما دعوت بودیم.دم در بوسیدمت و به خدا سپردمت بهترین شوهر دنیا.الهی من فدات شم بهت افتخار می کنم زندگی من.شب فوقالعاده ای بودهمه تعریف کردن.خدا رو شکر به همه خوش گذشته بود.دوست دارم دوست دارم دوست دارممممممماچ