مینا

قبل از آشنایی با تو با مینا بودم
دختری مهربون و با اخلاق و البته یکم هم مغرور.
رابطه خیلی خوبی داشتیم. واقعا همدیگه رو دوست داشتیم
هنوز به ام اس مبتلا نشده بودم.
تو اومدی و حسابی به من ابراز علاقه کردی با اینکه می دونستی مینا هست. منم تو رو انتخاب کردم. یه طرفه با مینا کات کردم جوابش رو ندادم در حقش نامردی کردم. سه ماه بعد ام اس گرفتم.  تو می گفتی تا آخرش باهاتم. گفتی  تو رو خدا به من داده چقدر احساسات خرجم می کردی. پست های اول همین وبلاگ شاهد حرف های منه.
من چقدر بهت دل بستم. تو از روزی که وبلاگ رو ول کردی احساست کم شده بود ولی چیزی نمی گفتی.
بی خیال برگردیم به مینا
۱۰ سال نه جواب پیام نه تلفن نه ایمیل هیچی رو ندادم. حتی نفهمید که تو اومدی که اون رو ول کردم فکر می کرد بعد کات کردن با اون با تو آشنا شدم.
اما اسفند ۹۹ وقتی سر تا پای زندگی رو به لجن کشیده بودی و بهش دلخوش بودی. وقتی دیگه ازت نا امید شدم تصمیم گرفتم از مینا حلالیت بطلبم. چقدر سخت بود اما تمام ماجرا رو بهش گفتم من بد شکسته بودمش. جواب حلالیتم رو نداد اما خودم سبک شدم.
امشب اما بعد از ۱۱ سال عکسش رو دیدم زیبا تر شده بود. اولین بار بود که استوری واستاپش رو من می تونستم ببینم حتی عکسش واتساپش رو.
دلم هوای گذشته رو کرد. شاید دلیل داشت که اجازه داده من ببینم.
زیبا بود. براش آرزوی خوشبختی می کنم اینقدر خوشبخت که منو ببخشه