دوره ی عمو اینا تو باغ

ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچ 

داتی بازم جوجو کوچمولو پرید تو سایت از ۱ خاطره ی قشنگ دیگه با پیشیش بگه.جیک جیک جیک امروز صبح حدود ساعت ۱۰.۵ اینا بود از خواف پاشدم.پیشیم هنوز خواف بود آخه هنوز اس ام اس نداده بوووووود. ۱ اس ام اس بش دادم و توش کلی شیطنت کرده بودم تا بیدارش کن بالاخره سرور من از خواب پاشد فداش بشم.دیشب خیلی اذیت شده بود زود دوست داشتم از حالت بهم بگی قربونت برم ببینم تنت چطور دردت کمتر شده که خدا رو شکر گفتی بهتری و کلی خوشحال شدم.عمو اینا ۱ باغ تو فرهنگ شهر گرفته بودن قرار بود ۱ ظهر همه جمع شیم.تو هم اومدی هوراااااااا کلی خوشحال شدم که میای پیشم و با همیم عشقم زود دوویدم رفتم حموم تا اومدم بیرون و داشتم آماده می شدم اومدی و رفتیم باغ.اول سر ۱ کوچه منتظر موندیم تا همه جمع شن و پسر عمو ببرتمون تو باغ اووووووفففف راستم می گفتنا کلی پیچ تو پیچ بود اون نقشه ای که تو ذهنم ریخته بودم نخش بر آف شد هییییی اگه میومدیم بیرون به نظر من که حتما می پیچیدیم به هم. باغ باغ انار و انگور بود ۱ راهرو باریک داشت و ۱ ساختمون و اونورترم ۱ سایه بون مانند که می شد توش فرش بندازی.تا رفتیم تو پیشی من و پسر عموم شروع کردن تخته بازی خودمونیمااااااااا تا تخته دیدید از فرصت استفاده کردیدااااااااا رو منم باید اینجوری بپریااااااا. 

خلاصه ۱ کم باری کردی و منم رفتم نشستم تو جمع دخترا. می دونی نفسم گاهی حس می کنم تو جمع دختر عموا به جر پریا حرف مشترکی با بقیه ندارم.زود دوویدم پیش پیشیم که داشت امیرو لوله می کرد.امیر مرحله ی آسونه بود رفت ۱ لول بالاتر و با عمو اصغر بازی کرد پیشیــــــــــــــــــــــــــــــی نتیجه این 1 رو نفهمیدم.بعد سفره انداختن تا دیدم کلم پلو کلی ذوقیدم آخه غذای مورد علاقه ی تو جیگر من.نهار خوردیم و رفتیم بیرون زیر همون سایه بون رو پات دراز کشیدم چه ارامشی داشت چه لذتی دوس داشتم فقط و فقط خودمون 2 تایی بودیم و آروم به صدای باد که لای شاخه ها می رفت گوش میدادیم و تو چشمای هم زل می زدیم و به اینکه چقدر خوشبختیم افتخار می کردیم. 

بعد عمو اومد ادامه بازی. ها ها ها فهمیدم پیشی بازی هنوز تموم نفود.بعد از اون رفتیم و با بچه ها 7 خبیث بازی کزدیم کلی با هم تبانی می کردیماا.رفتم 1 خوشه انگور واسه شوهرم آوردم ووووووووووووووووش همه حسودیشون شد و چرخوندنش آخر 1 خوشه کوچیکش به ما رسید. خف به من چه ااااا دوس دارم واسه شوهرم انگور بیارم ایششششششششش. 

بعد رفتی با عمو عباس تخته بازی کردی وووی الهی بگردم عمو عباسم همیشه تو باریا به رغیبش استرس می ده فک کنم این مرحله غولش بودااااااا 

بعدشم خودمون 2تایی بازی کردیم فکرشو بکن چه شکلی می شه که 1 جوجوی کوچولو جلو استادش ذوق کنه بگه استاد استاد من برده بودمااااااااااااااااا.بعدشم 1 کم رفتیم بیرون قدم زدیم و پیش مامان اینا نشستیم و حرف زدیم تا موقع شام.شام آش رشته بود ووووی پیشی من امروز نفخم کرده بوداا حالا باید ببینم الان چطوری عشقم.آها اس ام اس دادم. 

خلاصه بعد شام 1 بحثی بینمون رد و بدل شد.الهی من قربونت برم حق با تو بود بازم می گم که من زود جبهه گرفتم و تند رفتم. قربونت برم من الهی الهی بگردم می دونی پیشی گاهی اوقات هست حرفا تو ذهنم می رن اما به زبونم نمیاد شاید اگه بیان خیلی خوب بشه ها اما نمیان.بله بله الان به بنده خبر رسید که بلـــــــــــــــــــــــــــــه حبوبات اثر خودشون و کردن 

خلاصه آخرم خداحافظی کردیم و اومدیم.تو ماشین لم دادم بهت وسرم و می ذاشتم رو شونه هات با دنیا عوضت نمی کنم با صد تا مثل شوهر مریم و مجید و ... عوضت نمی کنم تو فرشته ی منی.رفتیم و رسوندیمت هممممممم حیف که باغ نزدیک بوداااااا.زود رسیدیم.1 کم اندور واسه مادر جون اینا چینده بودیم جتشونم خیلی ختلی بوداااا.خندم گرفته هی تو می گفتی بسه هی مامان می گفت نه این یکی اکسیدان داره 

آخر سرم بات خداحافظی کردم دلمم گذاشتم و اومدم همممممممم.نی می دونم چرا انقدر خسته هستم همش خمیازه می چشم حتما به خاطر نخوابیدن ظهر. 

مماس خوندم رله هم کردم الانم که اومدم و اینو نوشتم.این بود خاطره ی امروز پیشی و جوجو ناز دار.آخیش کم کم برم مسواک و بعدم تو جیگر پیشیم 

                      

۱ شروع دیگه واسه جیک جیکای جوجو نامه

مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچ 

هییییی حق با تو نفسم دوباره بعد کلی وقت اومدیم اینجا خونه ی عشق مجازیمون. خودمونیما آتیش عشقمون هر جایی ۱ شعله داره هاااااااا. الهی من قربونت برم عشق پاکم حق با تو خیلی دیر به دیر اومدم و تو کلی مطلب گذاشته بودی.همش و خوندم.انشالله که این آخرین باری باشه که انقدر فاصله تو سر زدن به اینجا باشه بی نظیر من عشق من پیشی منمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچ. 

خب ۲ماه که خودت می دونی چه اوضایی داشتیم اون وروجک اینجا بودو به قول تو تا ۱ چیز بهش می گفتم نه می زد کانال گریه و بعدم که خودت می دونی دیگهههههههه  

20  ام رفت با اینکه خیلی از وقتا تو فشار می ذاشتم اما رفتنشم سخت بود واسم دیگه بهش عادت کرده بودیم.ناراحت شدم اما 2 روز بعدش شوهرم میومد و این دل تو دلم نمی ذاشت.الهی من فدات شم 1 کاری کردی که خودتو واسه تولدم برسونی این خیلی واسم با ارزش بود گوگوری من  

اینجا هم ازت تشکر می کنم نفسم اومدنت کنارم واقعا 1 روز استثنایی رو واسم رقم زد اگه نمی اومدی حتما اون روز هم 1 روز خسته کننده ی دور از تو بودن و داشت واسم.وقتی ظهرش پریدم بغلت خیلی حس خوبی داشتم.نخیر می دونی چی بود جیگر، ذوق به هم رسیدن و داشتیم و به نظرمون اون بنده خدا داره کند میاد اما نه خدا وکیلی بد اومد قمبلانس شوهر من و سرویس کرد ایشششششششش.ظهر که نگو آخخخخخخخخ تو بغلت خوابیدم و دیگه بقیش بماند ... اما کاملا معلوم بود 60 روز اینجوری پیش هم نبودیماااااااااا.عصرم که با هم رفتیم بیرون فدای اذیت کردنات شم من. واقعا که 1 سری اخلاقات مثل داداش امشب داشتیم باهاشون حرف می زدیم ووووی کلی سر به سر ساناز می ذاشت مامانم هی دعواش می کرد. آخه ساناز زیاد تو فارسی روون نیست و اشتباه زیاد می کنه داداشم هی سر به سرش می ذاشت می گفت مثلا به شاخ در آوردن 1 بار گفته شاخم زد یا مثلا به پیارسال گفته پری سال(فک کرد مثل پریروز) یا 1 باز اومده ضرب المثل بگه اول گفته بادمجون بم عاقبت نداره دیده داداش زده زیر خنده  گفت نه نه نه عافیت نداره خلاصه کلی از اینا کاش کنارم بودی و با هم می خندیدیم البته اینکه داداش زیاد تکرار می کرد جالب نبودااا.اما الان که می دونم تنت درد داره دلم گرفت عشقم. هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی انشالله این روزا هم تموم می شه عشق من مثل اون لحظه ها که هی شمردیم و آخر تموم شدن.پیشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی فقط هی نباید حرف جنگ و اینا رو بزنیا همممممممممممم باید حرفای قشنگ بزنیییییییییم اینکه زود عقد می کنیم 1 جای خوب خوب پیدا می کنیم وووووووووو شترق. اینکه می ریم صفا شهر تو 1 خونه زیر 1 سقف سرورم میشی خانمت می شم و کلی چیزای قشنگ دیگه اینکه اومجا نمی ذارم 1 ذره دردم حس کنی همیشه کنارتم انشالله.  

خب بذار یکم از امروز بگم بسم الله الرحمن الرحیم جوجو نازدار صبح سحر (ساعت 9.40) از خواف پاشد کش و قوس رفت صبونه خورد و چادرش و مث خاله سوسکه کرد سرش و جیک و جیک وجیک اومد خونه ی مادر جونش اینا کلیــــــــــــــــــــــی دلم واسشون تنگ شده بود پدر جون و خواهر شوهر گلم که نبودن.تو هم که می خواستی بری واسه لپ لپ گلی من. ماجرای نبودن کارت گارانتی و اینا هم بماند.تو رفتی و منم با مادر جونم گل گفتیم و گل شنفتیم.دلتم بسوسه مادر جونم بهم پسته داد ریختم تو جیفم از دیدنشون که سیر نمی شدم تازه 11.55 دل کندم و دوییدم و خودم و به خط رسوندم اوووووووووووووووووووووووف فقط نیم ساعت از کشاورزی تا پارامونت تو راه بود خلاصه با تاخیر رسیدم سر کار.از اونجا بعد از ظهر به مادر زنگولیدم و ذوووووووووووق غر غرای مادر.بعدم به شوهرم زنگولیدم. قرار گذاشتیم که عصر بریم نمایشگاه خیریه ی غذا که به نفع بیماران ام اس و سرطانی بود. اومدی دنبالم و کلی اذیتم کردی. ذووووووووووووووووووووووووووووووق .کوفته قلقلی پیشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی باید شیر بخوریا من نمی دونم از الان گفته باشم بریم خونه خودمون اونجوری که گفتم بهت شیر می دم تا بچمون بیاد طبیعی شه هااااااا.اینجا که هستی خونه ای دستم بهت نمی رسه.خلاصه تو راهم داشتیم دنبال 1 جا می گشتیم واسههههههههههه اهم اهم.شما عقدم کن اون مورد عرب نی انداخت و قبول دارم عشقم البته با همون شرط 2 ماه قبل و قرص و ....  

رفتیم نمایشگاه و 2 دست آش رشته ی مشت خریدیم و نشستیم تو چمنا و خوردیم.ای جانم پیاز داغاش و دادی من.فردا قرار عمو محمد دورش و تو 1 باغ تو فرهنگ شهر بندازه شبم هر کی مهمون خودش عشقم.همه کسم می دونی که دوس دارم همیشه کنارم باشی و کنارت باشم و مامان اینا هم دوس دارن دامادشون باشه اما تو وقتی میای و آب و هوات عوض می شه 1 کم حالت سرما خوردگی پیدا می کنی ترجیح دادم هر طور که دوس داری باشه اگه فردا بهتر بودی که از ظهر بیای اگر نه هم خوب رست کنی و عصر بیای پیشمون عمرم.الانم که اس دادی و شب بخیر گفتی.منم میام بغلتو آروم تنت و می مالم جواهر من. میمیرم واست بی نظیر من عشق من می پرستمت و تا جون دارم کنارتم. 

  

تولدت مبارک

تولد تولد تولدت مبارک

هوراااااااااااااااااااااا بزن دسست قشنگه رو

امروز صبح از عسلویه به افتخار تولد عشقم اومدم پیشش

یعنی این راننده که باهاش اومدم دهنمون رو آسفالت کردا همش با سرعت 80 تا 85 میومد خدا بگم چکارش کنه بدنم کوفته شد حسابی

اما در عوض ظهر تو بغل جوجو خانومی خواب که نه اما استراحت کردم البته یکم خوابیدما نه اینکه همش بیدار بودم همون کلی خستگیم رو کم کرد. اصلا مگه میشه تو بغل تو بخوام خسته پاشم؟ مگه میشه جوجو سرش رو بذاره رو بازوم و آروم نگیرم؟  هر کی تو رو ببینه میگه چه جوجوی مظلوم و آرومی داری نمیدونن تو رختخواب چه آتیش پاره ای هستی و پدرم رو در میاری  امروز افتادم به جونتا تلافی روزای دور بودن رو در آوردم ببینی منم بلدما خوبم بلدم.  بعدشم مثلا از خواب پاشدیم و به یاد قبلنا به یاد روز اولی که بهت گفتم انتخابت کردم واس زندگیم به یاد روزی که تو سرما با پتو میومدیم به یاد روزی که با علی و زهرا اومدیم و به یاد همه خاطرات گذشته بازم رفتیم دروازه قرآن. چقدر مسافر اومده بودا اوووووووف

چقدر خندیدیم کلی اذیتت کردم و گفتم چند تا دختر اومدن نظر دادن جوجوت نمیاد وبلاگ میخوای ما جوجوت شیم؟  کلی حرف زدیم  بازم کل کل های همیشگی. من از هتل کنار دروازه قرآن بگم تو شاخ در بیاری .چند تا عکسم گرفتیم بعدشم رفتیم شام تولدت رو تو هفت خان خوردیم. طبق عادت همه ایرانی ها آخرش هم حساب کردیم این بابا چقدر درآمد در ماه داره .  کیک تولدت هم خوشمزه بودا اما هنوز سفت میپزی جوجو.

یه روز فوق العاده در کنار جوجوم که یه برگ دیگه به خاطرات شیرین زندگیمون اضافه کرد.