آرامش یا سردی؟

یه آرامش خاص تو این روز های زندگیمون  بر قراره

نمی تونم این یعنی پایان تنش ها یا یعنی  سردی رابطه ها!

چون هر کس پی کار خودشه

تو که سرت تو گوشیته و با دوستان چت می کنی

منم سرم تو لپتاپه یا تلویزیون نگاه می کنم.

چقدر دوست دارم برگردیم شیراز

اون روزای اولی که اینجا بودم بخاطر شرایط زندگیمون نتونستم دوست صمیمی پیدا کنم و البته بهم هم توصیه شده بود که خیلی با مردم اینجا رابطه نداشته باشم آدم های جالبی نیستن. حس می کنم  خیلی نیاز دارم در کنار دوستای قدیمیم باشم. چقدر داشتن و در کنار یه دوست خوب بودن خوبه

اسطوره

بدترین درد تویه دنیا اینه که تویه خونه ی خودت غریب باشی

همه چی واست فراهم باشه و اما تو از اونا بی نصیب باشی

تویه خونه ی خودت حس کنی که آدما محل تو نمیذارن

خیلی تلخه فک کتی تو جمعشون تو رو حتی به حساب نمیارن

اما وقتی که میری اون آدما میسازن ازت یه اسطوره ی پاک

میشی پهلوون میشی یه قهرمان وقتی که تنت بره به زیره خاک

اما وقتی که میری اون آدما

میسازن ازت یه اسطوره ی پاک

میشی پهلوون میشی یه قهرمان

وقتی که تنت بره به زیره خاک

پشته هم از تو و خوبیات میگن اینکه جات خالیه دیگه بینشون
حتی اونکه بد بوده یه عمر باهات بعد مردنت میشه چه مهربون
با شمام آی آدما به من بگید چرا ما باید باشیم مرده پرست
چرا این محبته ظاهری رو نمیذاریم واسه اونکه زنده هست

اما وقتی که میری اون آدما میسازن ازت یه اسطوره ی پاک

میشی پهلوون میشی یه قهرمان وقتی که تنت بره به زیره خاک

اما وقتی که میری اون آدما

میسازن ازت یه اسطوره ی پاک

میشی پهلوون میشی یه قهرمان

وقتی که تنت بره به زیره خاک

بازم دلم گرفته

بازم دلم گرفته ... بی هیچ دلیلی

بی هیچ دلیلی که نه اما دلیلش برمیگرده به گذشته نه الان

می بینم تغییر کردی می بینم به زندگی بیشتر می رسی وقت میذاری زحمت میکشی

خسته هستی اما بازم سعی می کنی  زندگیت رو بسازی

اما من خیلی زود دلم میگیره خیلی زود آزرده میشم

قبلا مثل یه ظرف خالی بودم.

اما الان مثل یه ظرف لبالب هستم با کوچکترین قطره ای سر ریز میشم

بعضی وقت ها حس می کنم دیگه عاطفه بین ما مثل قبل نمیشه

بعضی وقت ها بد تر از اون فکر می کنم دیگه عاطفه ای بین ما نیست

یه تظاهر از طرف تو  و یه تظاهر از طرف من فقط برای حفظ ظاهر

دلم خیلی گرفته احتیاج دارم با یکی حرف بزنم