شب تنهاییم

رفتی و روح رو از خونه مون بردی

3 روز زندگی جدیدمون رو تو خونه خودمون شروع کرده بودیم که مجبور شدی 3 روز تنهام بذاری. جدا شدن ازت سخت ترین جدایی زندگیم بود.


همش دارم این آهنگ رو گوش میدم که اون روز وقتی داشتی واسم شام می پختی بهت گفتم آهنگ تقدیمی هست.


یه چیکه شادی یه مشت ستاره


یه دل که هیچ وقت آروم نداره

ما با همینا خوشبخت و شادیم

ما حک شدیم تو برگای تقویم

بخند عزیزم فردا تو راهه

حلقه ای از نور تو دست ماهه

بخند عزیزم شب غرق رازه

پنجره های خوشبختی بازه

می خوام تو چشمات اشکی نَلغزه

جوری بیام که برگی نلرزه

بذار که قلبم پیشت بمونه

تا دنیا شکل رویاهامونه

به فکر اینم که غم بمیره

چیزی نگم که دلت بگیره

با تو رو ابرا قدم گذاشتم

من آرزویی جز تو نداشتم


دوست دارم

جشن تو جشن تموم خوبیاست تولدت مبارک عشقم

کلللللللللللللللللللل هورا همه دست سوت آها 

 شکلک های محدثه


ای جونم بلههههههههههه امروز تولد عشقمه.تولد یکی یه دونم تاج سرم همسر عزیز تر از جونم. کسی که جونم می ره واسش هوراااااااااا.نبینم کسی ناراحت باشه یا اخم کنه ها امروز همه باید بخندن و شاد باشن.آخه فرشته ی من به دنیا اومده همچین روزی آخ قربون قد و بالات بشم من مرد افتاده و پخته ی من تکیه گاهم.خدا می دونه چقدر خوشحالم و ذوقتو دارم.امروز همه چیز به نام تو و برای تو عشقم هر چیزی که اتفاق می افته همه ی حادثه ها ی خوب.هورااااااااااااااااا.امسالم نشد کنار هم باشیم بی نظیر من اما قلبامون پیش همه عزیز ترینم بازم 1 جشن مجازی. قبلش دوس دارم بدونی که چقدر واسم مهمی و ارزش داری و همه کسمی.چقدر دوست دارم و می خوامت و خاطر خواتم.بدونی که همه جور و همیشه کنارتم.بدونی قلبم واسه تو می زنه همون قلبم که 2 سال پیش زدیش به نامتو و سلطانش شدی.همونی که هر سال روز تولدت کادو پیچ می شه درسته هر سال کهنه تر می شه اما عاشق تر می شه هاااااااااااا.

خب حالا بزن بریم سر جشن اهااااااااااا قر قر قر نبینم کسی نشسته باشه هااااا 

 

 

حالا اشک شادی شمع و نگاه کن که واست می چکه چیکه چیکه کام همه رو بیا شیرین کن بیا کیک و ببر تیکه تیکه

 چ

 

همه جمع شده اند دور تو امشب گل بوسه می دن که بچینی (عسل فقط مال منه هاااااااااااا)



 

در جشن تولدت عزیزم همه انگشترن تو نگینی.

 

نگا کن هدیه ها رو نگا بادکنکا رو همه رنگ و وارنگی عجب شب قشنگیییییییییییییییی



 

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک

تولدت مبارک عشقم.عمرم همه کسم زندگیم 1 عسسسسسسسسسسسسسسسلللللللللل

انشالله 120 ساله بشی و کنار هم سالم و خوشحال و خوشبخت باشیم عشق من.با 2 3 تا کوچولو موچولوی خشکل که کنارمون باشن

دوس دارم داد بزنم 

می خوامتتتتتتتتتتتت دلم واست تنگ شده عشقققمممممممممممممم































باشکوه ترین جشن زندگی جوجو و پیشی بر پا شد

آخخخخخخخخخخ خدایا بالاخره ما هم شرعا هم عرفا زن و شوهر شدیم.واااااااااااااای روزی که این سایت و ساختیم به عشق این بودیم که 1 روز خبر عروسیمون و به هم رسیدنمو توش ثبت کنیم.

بلهههههههههههههههه بالاخره در تاریخ 28/1/92 ما دو تا همه جور مال هم شدیم.وای به خدا انقدر قداست و شکوه و قشنگی داره که از ذوق نوشتنشم اشک تو چشام جمع شده عشقم.حالا از روز عروسیمونم می گم و می نویسم.فقط می خوام بدونی که عشقم بهت در حدی که غیر قابل گفتن و تو زبون نمیاد بهت بیشتر شده.الان کنارم نیستی و فقط 3 شب قشنگ کنار هم بودیم نمی دونی چطور دلم واست بال بال می زنه و بی قرارت یادت که می افتم تو بغلت آروم گرفتم بغض می کنم طاقت دوریت واسم غیر ممکن شده عشقم.انشالله زود زود تو شهر عشقمون 1 خونه خوب پیدا می کنیم و میایم کنار هم هم نفسم.خب ازین دوریا بگذریم و بریم سر رسیدنمون به هم.خب صبح روز 28 فرودین 92 1 صبح خیلی قشنگ بود واسه جوجو (البته اوس کریمم خیلی حال داد و هوا کاملا آفتابی بود حتما باید بگم که شب قبلش باد و بارون می اومد و منم هق هق گریه می کردم و تو دلداریم می دادی عمرم آخخخخخخخخخخ دیوونتم به خدا دیوونه وار می خوامت امیدم) صبح از خواب پاشدم مامان اومد کنارمو تو بغل هم گریه کردیم بعد صبحونه خوردم و رفتم بغل بابام و گریه کردم و همینطور خواهرم که رفتنم خیلی واسش سخت بود.مامان و بابام گفتن انشالله خوشبخت بشی و از زیر قرآن ردم کردن.اقا دومادم که اونور داشت آماده می شد واسه آرایشگاه فداش شم من.منم با بابایی رفتم آرایشگام دیگه سعی کردم گریه نکنم و از بهترین روز زندگیم لذت ببرم.به آرایشگاه که رسیدم کسی توش نبود فقط مسئولش بود که صورتمو و درست می کرد منم رفتم زیر دستش و کم کم بقیه هم اومدن.وقتی صورتمو درست کرد همه بم گفتن چه با مزه شدی اما چون هنوز موهام درست نبود به نظرم خوب نشده بودم اما وقتی موهامم طاهره جون درست کرد دیدم چه پرفکت شدم همه زل زده بودن بهم و نگام می کردن و از عروس پیشیم تعریف می کردن.دیگه نزدیکای 12.5 حاضر بودم عشقمم آماده بود تو آرایشگاه انتن نمی داد و من هی باید به همسر عزیزم زنگ می زدم که ببینم کجاست نکنه زنگ بزنه آنتن نده.تو راهم که نفسم داشت می اومد دنبالم 1 قضا بلا اتفاق افتاد که خدارو شکر به مال خورد و به جون نخورد. خلاصه حدود ساعت 1 اینا بود که داماد خوش تیپم اومد دنبال عروسکش واییییییی نمی دونی تا دیدمش چقدر ذوقشو کردم خوشکل من خوش تیپ بود خوش تیپ تر شده بود ماه شده بود.خلاصه سوار شدیم و رفتیم باغ سبز واسه عکس گرفتن.اونجا هم با گروه آقای زارع بودیم و کلی بهمون ژست و اینا می دادن ووووی منم سختم بود با این لباسم بدو ام همممم همش می اومد تو دست و پا نزدیک بود کله پا بشم چند بار. فک کنم آخر ژستای دوییدنی و نگرفت.

خلاصه نهار خوردیم و جوجو و پیشی پیتزا خوردن واسه بقیه هم زرشک پلو گرفتیم.خلاصه به خاطر آفتاب آرایش جوجو آب شده بود مخصوصا رژ لبش.پیشی هم کلی از آرایش عروسکش خوشش اومده بودا.دیگه رفتیم واسه شارژ مجدد و بعدشم رفتیم اتلیه تا چند تا عکسم اونجا بگیریم واسه سر مجلسی و بقیه ماجرا.آقا تا ما رفتیم پروژکتور خراب شد جوجو هم از خدا خواسته و پر انرژی وایساده بود رقصیدن.تو هم هی می گفتی بشین تازه ساعت 7 ها خسته می شیاااا.خلاصه عکسامون و گرفتیم و دیگه کاری نداشتیم و منتظر بودیم تا آقای زارع بره تو مجلس و به ما بگه بیایم اون وسط عروس خانم 1 دستشویی هم رفت که نگ و و نپرس.خدا انشالله به مهمونامون خیر بده دیگه اشک من داشت در می اومد خیلی خسته شده بودم تازه ساعت 9.30 بود که بهمون گفتن بیاید تو باغ حالا ما بهشون گفته بودیم 7 بیاناااا.خلاصه رفتیم و مراسم ورود و بوسیدن دست پدر مادرا که انشالله خدا سالیان سال عمر با عزت و سلامتی به همشون بده.بعدشم رفتیم سر سفره ی عقد خداییش از کارش راضی بودم خیلی قشنگ بود.بعد از مراسم عقدم که 1 کم با هم رقصیدیم وااااااااای الهی من فدات شم دیگه حرفه ای شدی تو رقصا فوق العاده بود.بعدم که بزن وبکوب و رقص بقیه.ما هم که رفتیم خوشامد گویی.بعد این قضیه سر مسئله ی دی جی و آهنگ رقص کاردو سکوت 30 دقیقه ای مجلس کفری شدم(البته متوجه شدم که دستگاش گویا خراب شده بود) و رفتم کلی با مسئول باغ بحثم شد. پیشیمم رفت کلی با دی جی دهفا کرد اون بد بختم کپ کرده بود و بعدش دیگه تا می تونست زد اما دوست داشتم هماهنگی بهتر باشه.عکسای سر مجلسیمونم که پرفکت شده بودن همه تعریف می کردن. خلاصه بعدشم رفتیم رقص کارد و کیک و مراسم کادو ها.بعدم شام خوردیم و بعد از شامم تانگو رفتیم همه میخمون شده بودن و کلی تعریف کردن.بهمون می گفتن کلاس رفته بودید؟کجا تازه تو پا گشا هم در خواستی اجراش کردیم وممنونم که وقت گذاشتی و تمرین کردیم زندگی من.اگه صبوری تو نبود شاید انقدر خوب نمی شد چون می دونم واسه مردا 1 کم سخته اما مرد من فرشتست.دیگه بعدشم چند تا آهنگ رقصیدیم و دسته گل و ای ایران.در کل شب فوق العاده ای بود زندگیم.آخر سرم رفتیم عروس کشون و چه می کردن فامیلای پیشیم چند بار هری دلم ریخت و دلم شور می زد که تصادفی چیزی نشه اما به خیر گذشت خدا رو شکر.دست همشون درد نکنه.بعدم که رفتیم خونه مادر شوهرم اینا حجلمون طبقه ی بالای خونه ی مادر جون اینا بود.1 گوپسندم خریده بودن واسه قربونی همممم گناه داشت من گفتم نمی شه گوشت یخ زده بیاریم گناه داره خووووب.خلاصه اون شب من ضامنش شدم اما حیف فردا بیچاره رو قربونی کردن همممم.دیگه 1 کمم خونه ی مادر جون اینا زدیم و رقصیدیم. دیگه نا نداشتم. حدود ساعت 4 5 بود که دیگه بابا اینا دستمون و گذاشتن تو دست هم و رفتن ما هم رفتیم بالا تو حجلمون .آخخخخخ چه لذتی داشت کنارت بودن و تو بغلت خوابیدن.تو بغلت بی هوش شدم تو هم همینطور.فرداشم که همه پا تختی و صبح عروسی خونه ی مادر جون اینا بودن.ما هم از خواب که پا شدیم مثل خجسته ها 1 جعبه شیرینی خریدیم و رفتیم مادر زن سلام!!!!!!!!! نگفتیم رسمی داره رسومی داره بعد مادر جون زنگ زده که باید رون گوسفندم می بردین.خلاصه باز روزمون شب شد و تو بغل هم بی هوش شدیم البته شب دوم خیلی خاص بود 1 کم ترسیده بودم اما تو بغلم می کردی و دلداریم می دادی و به ترسم احترام می ذاشتی عشقم خیلی خوب بود کلی حرفای عاشقانه به هم زدیم دیگه نزدیکای صبح بود که خوابیدیم.فرداش مامان اینا پا گشا دعوتمون کرده بودن باغ داییم و ارکست آورده بودن و اینا.نزدیکای ظهر بود که راه افتادیم و رفتیم کلی رقصیدیم و خوش گذشت 1 سری مسائلم پیش اومد که جاش تو خونه ی عشقمون نیست و دیگه نمی خوام بهش فکر کنم.آخر شبم من و شوهرم زود تر از بقیه راه افتادیم و اومدیم نزدیکای کهمره 1 ترافیکی بود که نگو حدود 1 ساعت تو ترافیک بودیم خلاصه وقتی رسیدیم مادر جون اینا هم با ما رسیدن و رفتیم تو و قسمت شیرین قضیه که شمردن کادو ها بود الهی من فدات شم لم داده بودی شکمم جلو و پول می شمردی ذووووووووووووووووق فدای تو بشم من الهی انشالله ولای دست رنج خودتو اینجوری بشمری عزیزم.بعدشم شام خوردیم و رفتیم تو اتاقمون امشب دیگه خودم می خواستم و خودم و واست آماده کردم و .... دیگه بقیش فقط تو ذهن خودم و خودت حتی اینجا هم جای مسائل تو تخت نیست به نظرم عشقم.تلخیش فقط زمانی بود که ساعت زنگ خورد و نشون داد که شوهرم باید از بغلم جدا شه و بره صفا سیتی منم باش پاشدم. از زیر قرآن ردش کردم واسش لقمه گرفتم و به خدا سپردمش و راهیش کردم نمی دونی چه حس بدی بود وقتی برگشتم تو اتاق همش نگاه عکست می کردم و گریه می کردم و متکاتو ببغل کردم تا خوابیدم.الانم که 4 روزی می شه که از هم دوریم عشقم.خیلی واسم سخت. انشالله که زود زود 1 خونه ی خوب بگیری که بیام پیشت جیگرم

 عکس های جدید عاشقانه فوق العاده زیبا و با کیفیت