کنکاش ارشیو

امشب نشستم و ارشیو دی وی دی هام رو نگاه می کنم.

از عکس های ۱۵ سال پیش تا سال ۸۹

عکس های دانشگاه عکس های خوابگاه. جمشیدیه، دربند و ...

چقدر بچه بودیم چه دورانی بود . اوج دغدغه مون میان ترم و پایان ترم بود
آهنگ های ستار و داریوش که گلچین کرده بودم رو گوش میدم. عکس ها رو مرور می کنم.
همه از ایران رفتن فقط دو سه نفر موندیم.
کی فکرش رو می کرد زندگی اینجوری رقم بخوره.
رسیدم به یه سری فایل هایی که پسورد دارن ولی پسوردشون رو نمی دونم یعنی یادم رفته. حتما مهم نبوده که بعد این همه سال سراغشون رو نگرفتم. ولی اون موقع مهم بوده که پسورد داشته. آخه اون موقع لپتاپ ها خصوصی نبود سراغ لپتاپ هم می رفتیم. لپتاپم رو هنوزم دارم چند سال دیگه نگهش دارم عتیقه میشه.
اون فایل های پسورد دار رو دوست دارم ببینم. حیف!
حتی فایل های پروژه های درسی رو هم پیدا کردم
گزارش کار آموزیم رو پیدا کردم. خوندمش. خدایی استادم خیلی مرد بوده اردنگی بهم نزده اینا چی بوده نوشتم. برنامه ای که با کمک بهنام عزیز هم نوشتیم پیدا کردم.

کاش میشد برگشت به گذشته شاید اینجوری رقمش نمیزدم.

راستی فهمیدم اون فایل ها چی بود. پسوردش رو یادم نیومد اما فهمیدم. عکس های کسی بود که یه دوران اومد و رفت. اما همیشه نگران اینم که آهش تو زندگیم نباشه