برگشتن یا خریدن وقت؟

بهم میگی اشتباه کردی میگی نباید دچار این رابطه احساسی میشدی

اما من نمی تونم بپذیرم.

چون تو با همه حرف ها و نصیحت های من بازم احساس فراوانی به اون پسره داشتی. فقط دلت رو زدی به دریا و مطرحش کردی و اون کاملا برخورد نهی آمیز کرد باهات. وقتی فهمیدی راه به جایی نمی بری میگی برگشتی؟

می خوای باور کنم؟

می خوای بگم آره راست میگه؟

باور نمی کنم حتی می دونم احساست پا برجاست هنوز. فقط الان فهمیدی و مجبوری زندگیت رو حفظ کنی

حفظ کنی و زمان بخری تا نتیجه کنکورت رو بدی و مثلا اینده ات رو ترسیم کنی. بعد با خیال راحت تصمیم بگیری.

اما از دل من بیرون رفتی. تظاهر کن تظاهر می کنم تا پسرمون بزرگ شه. اما نه می بخشمت نه فراموش می کنم.

بعضی رفتار ها فراموش نمیشن هیچ وقت.

وقتی دوباره به انحراف کشیده شدی ولی اسمش رو گذاشتی احساس خاص ازت نا امید شدم.

کدوم زن متاهلی که به شوهرش تعهد داره به خودش اجازه میده عاشق معلم کنکورش بشه که اونم 7 سال ازش کوچیکتره؟ تازه اسمش رو هم بذاره احساس خاص. نشانه ای از خدا. این رو به هر کسی بگی اسمش هرزگی و بی بند و باری هست.

تازه خونه اون اصلا  توجهی بهت نداره و اهمیتی نمیده.

بعد بخاطر بی مهری هات توجیه میاری ولی خدا که هست.

واگذارت کردم به خدا و هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت نمی بخشمت.

نمی بخشمت بخاطر بازی با  احساس من

نمی بخشمت بخاطر دروغ هایی که گفتی

نمی بخشمت بخاطر سو استفاده از صداقت و اعتماد من.

احساسم از عشق پاک و صادقانه بهت دچار تغییرات زیادی شده. دارم ازت متنفر میشم. بخاطر پسر 3.5 ساله مون نمی تونم ازت جدا شدم اون به در کنار هم بودن ما نیاز داره. بچه مون یه پسر خاص هست با شرایط خاص. بزرگ بشه باید مامانش رو بشناسه.

خدا ازت نگذره که زندگی من رو جهنم کردی با نگاه به اصلاح متفاوت خودت به آدم ها نگاه زهر آلود و هرزت. حالم ازت به هم می خوره.

هیچ وقت بخاطر استرس هایی که بهم وارد کردی حلالت نمی کنم.