دلنوشته

همه روزه هات قبول باشه جوجوی من.

امروز باهم رفتیم شاهچراغ خسته وتشنه بودی.

بعدش چه بال کبابی زدیم خیلی زیاد بود مادرجونم که باید بخوری رو ول نمیکرد.

خیلی خوردم عشقم. خوشحالم که به دلم نموند. بعدشم که مثلا رفتی حموم لباسای من رو بشوری جوجو نیست مارمولکه

خیلی دوست دارم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی

اسم تو هر اسمی که هست

مثل غزل چه عاشقانه است

پر وسوسه مثل سفر

مثل غربت صادقانه است.

باور کن همیشه باور کن که من به عشق صادقم.

باور کن حرف منو باور کن که من همیشه عاشقم.

هویجوری

جوجو تو راهه ... داره میاد خونه مون

خسته نباشی عشقم... واقعا خسته نباشی خانومی ... سرکار میری روزه هستی و خسته و تشنه و گرسنه میای خونه.

ممنونم که جواب سوالام رو دادی. امیدوارم همیشه پیابند و معتقد به جواب هات باشی.

دوس دارم زندگی کنم

7 سال برای درس از خونه دور بودم فقط چند روز میومدم و میرفتم

5 روز 4 روز 3 - 2- 1 روزهای باقی مانده رو می شمردم و دوباره از خونه دور میشدم.

درسم تموم شد خیلی خوشحال بودم که دیگه همیشه پیش خانواده ام هستم تو هم جز خانواده ام هستی.

نمیدونم چرا روزگار اینجوریه.

فقط دو ماه پیش خانواده بودم الان واسه کار بازم از خانواده دورم بازم شمارش روز های مرخصیم و بازم جاده و سفر و دوری و ...

دلم می خواد پیش خانواده ام باشم.

پیش مادری که موقع فارغ التحصیلیم خوشحال بود که دیگه پیششم  همون مادریکه وقتی برای اولین بار رفتم راه دور واسه تحصیل بیمار شد ولی هیچی بهم نگفت همونی که زندگیش رو وقف موفقیت من کرد جوونیش رو گذاشت پای من. دلم می خواد جبران کنم.

پیش تو باشم. تو که همیشه ذوق داشتی درسم تموم شه دوری ها هم تموم شه. دیگه پیش هم باشیم.

روزگار چکار می کنی؟ تازه حالا باید دعا دعا کنیم که کارم فقط در نزدیکی شهرم باشه.

الان من زندگی نمی کنم فقط زنده هستم خودم اینجا ذهنم پیش شما ها.