انتظار داره تموم می شه

              

آخ جووووووووووووووووووووون 

امروز خیلی خوشحالم.خدایا شکرت.بهتر شدم بابا واسه فردا شب ساعت ۱۱ بلیت گرفت واسه تهران واسه دیدن هم نفسم پیشیم عشقم ، جونم، زندگیم، همه کسم،هم سفرم.جفتمون خوشحالیم.امروز یکی از دوستای معمار بابا اومد خونه رو دید گفت زیاد خرج توش نکنید که کلنگی باید بخوره زمین.مامان اینا تصمیم گرفتن که فقط کمد توش کار بذارن بدون بنایی.امروز بعد از ظهرم می رم 1 سر به پدر جون و مادر جون و مهرناز جونم بزنم.لپ لپم می برم عسکای ارم و بهشون نشون بده.الهی بگردم پیشی پدر جون مرما خورده.حتما بزنگی بهشونا.قربون شوهرم برم.نمی دونی داشتم عسکا رو نگاه می کردم چقدر با هات حرف زدم و دلم تنگ شد واست.قلبم به تپش افتاد.دوست دارم.دل دیوونه فقط اگه خدا بخواد کمتر از 48 ساعت مونده طاقت بیار.خدا رو شکر گفتی که فقط یه مرحله دیگه مونده تا پایان نامت بره واسه ساخت توکل به خدا تاج سرم. 

موقع دیدن عسکا گفتم من و پیشی اول راهیم قرار یه پدر و مادر بشیم.یه زوج خوش بخت.یه پدر و مادر خوش بخت.ان شالله.دوست دارم هستی من.یه عسل دیگه 

مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچ

لج و لج بازی امروز و نتیجه گیری جوجو

 

الان داشتیم سر یه قضیه با هم بحث می کردیم.رو حرفت فکر می کردم عزیز دلم.حق با تو.وقتی این و گفتی یاد حرف یکی افتادم که گفت تو و آرش روحیه ی مقاومت زیادی دارید و همش کل کل می کنید.این از ایرادام.وقتی به خودم می گم کوتاه بیا یه چیزی تو وجودم می گه نه چرا من کوتاه بیام.می دونی حس بدیه وقتی فکر کنی حق با تو.اما دوست دارم این صفت و از خودم دور کنم این فکر و این ممانعت.این بازی فقط کار بچه هاست و اعصاب خوردی واسه طرف مقابل.خدایا من خیلی از ایرادام و می دونم.خودتم می دونی تغییر عادت خیلی کار سختیه.اما کمکم کن.الانم واسه اینکه شروع کنم به تمرین دیگه کل کل نمی کنم پیشی من تاج سرم.دوست ندارم با این کل کلا از جفتمون انرژی بره و اعصابمون خورد شه هر وقت تو بگی فردا بلیت بگیر می گیرم فقط باید از روز قبلش بدونم که به کارام برسم تاج سرم.خدایا کمکم کن و روحیه پذیرشو کنترل سر کش و بهم بده. 

معذرت می خوام.نمی خوام مثل داداش بشم.ازش عبرت می گیرم.آرشم فقط کل کل می کنه بعضی جاها.چند بار اول سخت چون از مدرسه تو وجودم بوده.شاید چون ایده آل گرم فکر می کنم باید بهترین و انتخاب کنم تو ذهنم تو رویا جای بالا بالا رو تصور می کنم و فکر می کنم به اون می رسم و هی مخالفت می کنم.ممنونم عشقم.می دونم خیلی انرژی ازت رفت.تو واقعا مسیر من واسه شناخت خودمی.واسه رفع عیبام کنار تو.خدایا من اشتباهام و می پذیرم.روحیه ی گذشت و تو وجود این جوجو پرورش بده.لج واقعا بچه گانست پس باید کنترل و ادب بشه.دوست دارم بی نظیر من.دوست دارم.ازت خواهش می کنم فکر نکن تو آینده مشکل شه و ذهنت و در گیر کنه.کمکم کن.نمی گم سعی می کنم که حرف شه می خوام عمل کنم انشالله 

خدایا زود تر کار پیشیم تموم شه تو صبرت زیاد من جوجو ام و کم طاقت

 

ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچ

الان داشتم بک گراند لپ لپ و میدیدم همون عکس که من و تو داداش رو صندلی نشستیم.گفتم خدایا 2 تا فرشته کنارمم اما تو فرشته ی خاص منی قربونت برم.عزیزم 2 روز نشد زیارت عاشورام و بخونم.می دونم تو شرایط خوابگاهی در گیر پروژتی وضع استراحت و غذات اونجور که می خوام نیست.پروژه این رفت و امدا خستت کرده همه ی اینا رو می دونم عشق من.می دونم فدات شم سخت اما می گذره.به خدا من بیشتر اینجا درد می کشم وقتی میبینم تو این شرایط نمی تونم کنارت باشم.فقط واست دا می کنم که گره تو کارت نیوفته.انشالله امروز دیگه معلوم بشه چقدر دیگه طول داره.افتخار منی پیشی افتخارمی وقتی میبینم چجور شرایط و تحمل می کنی.واسه من الگویی نفس من دوست دارم تو سختی های زندگی مثل شوهرم باشم.پیشی خدا خیلی من و دوست داره خیلی.خدایا شکرت.خدا جونم قربونت برم تو که انقدر دوسم داری به دعام گوش کن.کارا رو واسه عشقم آسون کن گره از کاراش باز کن و کاراش رو دور بیوفته ببین شکایت نمی کنه و تحمل می کنه.قربون بزرگیت برم من.

پیشی کنارت نیستم که از همه نظر ارضات کنم اما قلبی همیشه کنارتم فقط واست دعا می کنم.دوست دارم.بهت افتخار می کنم.من خوش بخت ترینم.

جوجو منیض شده

الهی من فدات شم زندگی من.قربون دل پاکت برم فدای دعات شم.اشک تو دلم جمع کرد و زبونم و قفل کرد.الان 3 4 روزی می شه که سرما خوردم.نگران نباش.فدات بشم من.قربونت برم.دیگه دارم خوب می شم.قول می دم زود زود خوف شم.ببین کلی به بابا اصرار کردم دیشف شیر گرفت.واسه خودم سوپ پختم تا زود خوف شم بیام پیشت عشقم.قربونت برم من الهی هستی من فرشته ی من.طبیب اصلی من تهران.می خوام زود برم پیشش.دیشف به بابا اینا گفتم پیشیم کلی سفارش کرده مواظبم باشید.الهی جوجو دورت بگرده.الان تو سایت گفتی واسه نهار دورتون زدن ذووووووووووووووووووق عیف نداره که جیگرم جفتش از فامیلای من خف.حتما زاد و ولد تو یه دوره زمانی کم بوده دیگه جوجو نفوده از مادر بزرگا واسه غذا استفاده کردن.آخ فدای خنده هات شم مــــــــــــــــــــــن بخند واسم بخند دیگه.می دونم نگرانمی خودم و که می ذارم جای تو حس می کنم حست و کاش زود تر این روزا بگذره.به خدا اگه نگفته بودی نیا پر می زدم می اومدم کنارت بهترین من.قربون قد و بالات بره جوجو.فدات شه جوجو تو به کارات برس خدا بخواد اتفاقی نیوفته زود زود شیطون و سر حال میام پیشت.می پرستمت می فهمی.دیونتم.خدایا شکرت.احتمالا الان نهار خوردی بعد می ری یونی.مواظب خودت باش.من فقط دوست دارم زود زود کاراتو تموم کنی و بیای کنارم.می پرستمت الانم می رم نهارسوف می خورم.عسل عسل ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچ

نامزدی از زبون جوجو

               

                           

مممممممممممممممممممممممممممممممماچ

سلام سلام عزیز دلم.قربونت برم من خیلی وقت بود می خواستم خاطره ی نامزدیمون و روزایی بعدش که با هم بودیم وبنویسم.اما خود شوهرم زحمتشو کشید آخه خودش می دونه جوجوش ریز ریز همه چیز و می گه واسه همین خیلی وقت می خواد بنویسه که تو یونی هم فرصت نداشتم

الهی من دورت بگردم خیلی دلم تنگ شده واست عزیز دلم الن خونه ی خاله اینا هستم و مرما اودم هممممممم آخا آخا من ببینمت زود خوف می شم خففف.یاد اون روز افتادم که سرما خورده بودم و با هم رفتیم بیرون تاج سرم

خف همین الان کلی خط جیک جیک کردم بریم سر اصل مطلب و خاطره ی روز 7/2/90

ادامه مطلب ...

یا من اسمه دوا و ذکره شفا

یا من اسمه دوا و ذکره شفا

جوجو حالش خوب نیست.

بدجور سرما خورده و گلوش چرکی شده . مدام سرفه میکنه.

خدایا جوجوم گناه داره. به این معصومی به این نازی به این پاکی دلت میاد آخه؟

شاید صلاحی توشه من نمیدونم اما زود خوبش کن خدا

زود حالشو خوب کن میدونی که چقدر دوسش دارم میدونی که حالش بد باشه حالم بده

خدایا فردا بیدار میشم جوجو خوب باشه ها صداش اونجوری نباشه ها

یا من اسمه دوا و ذکره شفا

حرف دل

سلام عزیزم

وقتی جوجو و پیشی زن و شوهر میشن باید حرفای دلشون رو بهم بگن.

اما یه باید دیگه هم وجود داره.

باید این حرفا تو دلشون بمونه توانایی داشته باشن تو دلشون نگهش دارن.

وقتی دل یکی ظرفیت رو پیدا کنه که راز نگهدار باشه اون یکی این جرات رو پیدا میکنه که حرف دلش رو بزنه.

هر چی ظرفیت نگهداری کمتر باشه طرف مقابل هم کمتر حرف دلش رو میزنه و ترجیح میده حرفاش تو دل خودش بمونه تا اینکه بخواد مطرح شه  و بعدشم فاش شه ....

ایشالله که دلامون ظرفیت پیدا کنه که بتونیم همه چیز رو به هم بگیم و همه چیز رو تو دلمون نگه داریم.

دوست دارم جوجوی من



روز آخری که آخرین روز نیست

سلام خانومی خوشکل و نازم

رسیدن بخیر

الان خونه هستیو پیش خانواده عزیز دوس داشتنی مون

خب رسیدیم به روز شنبه

ناهار خونه عمه دعوت بودیم.

قرار بود من و تو داداش پریسا و پریا بریم باغ ارم. من اومدم خونه شما نشسته بدویم داداش حاضر شه تو هم حاضر شی زن داداش و مموش هم گفتن میان.

بعد پریا اومد. منم یه لقمه کلپچ مشت خوردم تا شما آماده شین. پریا گفت من نه دور برگردون بلدم نه دنده عقب بی زحمت ماشین رو سر ته کن. منم رفتم سرو ته کردم اما فکرشم نمیکردم واقعا دور برگردونم بلد نباشه. خلاصه از مسیری رفتیم که نه دور برگردون داره نه دنده عقب و رسیدیم به باغ ارم.

تو پارک کردن پریا فهمدیم که اوضاع خرابه واقعا. رفتیم پارک کلی عکس گرفتیم. داداش اسم یکی یکی گیاها رو می گفت و خلاصه رفتیم تو شربت خونه و قرار شد یه چیز بخوریم. نگهبانا می گفت وقت تمومه برید بیرون حالا ما تازه نشسته بودیم کلی دعوا کردیم و آخرشم نرفتیم که تا تموم شد بعد رفتیم.

اما جاهای ملودرام قضیه

پریا نشست پشت ماسین گفتم خب همین دور برگردون رو دور بزن . یهو دیدم بوووووووووم کوبید به یه ال ۹۰ پارک شده . خلاصه خبیث شدیم و در رفتیم. همیشه می گفتم چرا اینایی که تصادف می کنن در میرن نمیدونستم که خودمون هم فرار را به قرار ترجیح میدیم.

خلاصه با یه ۲۰۶ جلو داغون شده رفتیم به سمت خونه شما. تو راه هم داداش برای ما المانی شده بود پارک نمیکرد ت ا اینکه سر باغ حوض وایساد و ما رفتیم گل خریدیم به سفارش عزیز دلم.

بعدش رفتیم خونه شما و خداحافظی از داداش و مادرجون و اتوسا کردم و پدر جون هم زحمت کشیدن و ما رو رسوندن و از پدر جون هم خداحافظی کردم و رفتیم خونه عمه. اونجا ناهار خوردیم که یه اتفاقی افتاد که مجبور شدیم بریم خونه ما.

خیلی ناراحت بودی منم سعی کردم دلداریت بدم و تو به کارت مشغول بودی و منم داشتم لباساتو خشک میکردم.

ناناز هم نبود یه لباس ناناز رو دادم بهت و بغلت کردم. کلی بوسیدمت و هلو خوردم و نوازشت کردم.

تو هم اومدی بغلم و هسته خوردی و چقدر همدیگه رو بوسدیم.

ممنونم که یکی از بهترین روزای عمرم رو با غافلگیر کردن و ارضا کردنم رقم زدی.

بعدشم رفتیم خونه عمه و میوه خوریم برگشتم خونه و واسیل رو جمع کردم از همه خدافظی کردیم رفتیم ترمینال. اونجا از تو هم خدافظی کردم و رفتم سوار اتوبوس. تو هم با بابا رفتی خونه.

روز آخری بود که با هم بودیم اما آخرین روز نیست.

زود برمیگردم عشق من زود و برای همیشه

عاشقتم

پیشی