پس فردای نامزدی

سلام سلام سلام

خب صبح  من بیدار شدم قرار بود بیام خونتون که با هم بریم باغ شرکت نفت

گفتی حدودای ۱۲.۳۰ خونه شما باشم. همون حدودا اومدم هیچ کس اماده نبود.

کم کم آماده شدین. با پدر جون بحث شبکه های بی بی سی و ... میکردیم. بالاخره اماده شدین همه با هم رفتیم باغ.

حالا بیا و عمو ها رو بشناس

عمو پرویز رو که میشناختم. عمو عباس و عمو اصغرم میدونستم عمو هستن اما یادم میرفت کدوم عمو عباسه کدوم عمو اصغر. عمو محمد هم که خوب نمیشناختم.

حالا عمو ها رو با کمکت خوب شناختم شناختن زن عمو ها دیگه مصیبت بود ترسیدم همه رو قاطی کنم. زن عمو ها رو الان خوب نمیشناسم. تازه عمه و خاله هم بودن  و من دیگه کم کم  هنگ بودم.

کلی با هم راه رفتیم با ساریتا بازی کردیم.

سارینا می گفت عمو در جایگاه یادش بخیر.

می رفت بالای سرسره با سرعت میومد میخورد به من

چقدر میخدیدم.

با هم همه بازی ها رو رفتیم سرسره تاب چرخ و فلک چقدر بازی های بچگی حال داد بهمونا.

بعد ناهار خوردیم. بعدش باز بازی. حالا اینبار بچه های فامیل ما رو خفت کردن و حسابی جدامون کردن هم تو پانتومیم هم تو ۷ خبیث نامردا چکار کردن باهامون. الکی مجبورمون کردن برقصیما عجبا.

خلاصه عصر رفتیم سی دی بخیرم تا جلو خونه شما پیاده رفتیم برگشتیم و مریم واسمون عکس ها رو رایت کرد.

بعدشم برگشتیم خونه.

خلاصه و مفید و به یاد موندنی


عزیزم روزت مبارک

سلام بهترینم

روزت مبارک هم نفسم.

اولین سالی هست که روز زن رو بهت تبریک میگم.

روزت مبارک همسر عزیزم.

کاش پیشت بودم.

قربانت پیشی