سرویس عروسی کلللللللللللل

 

ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچ بالاخره امروز جوجو و پیشیش نفتن به سلامتی سرویس عروسیشون و خریدن.

نمی دونید چقدر قشنگ و چقدر دوسش دارم.خدا رو شکر که بالاخره 1 فکر از فکرای شوهر من کم شد.خدایا شکرت. امروز صبح ساعت 8 پا شدم قرار بود با پیشیم بریم سرویس ببینیم بالاخره تصمیم گرفته بودیم چند تومن بالا پایین بخریم و دیگه هی به امید پایین اومدن طلا نشینیم.خلاصه پیشی جیگرم اومد دنبالم.اول رفتیم شرکت گاز مدرک سوء پیشینتو دادیم. خبر جدیدی از گزینش نبود اما من مطمئنم و دلم روشنه که درسته 1 کم دیر شده اما بالاخره جواب مثبتشون میاد قربونت برم. قرار امام علی علی الحساب 3 تا عیدی بهم بده قربونشون برم خیلی بزرگن منم چیزای بزرگ ازشون خواستم و می دونم که دیر یا زود بهمون جواب می دن زندگیم پس تو هم نباید فکر کنی و ذهن تو درگیر کنی عشقم.تو این دنیا هیچ چیز نیست که ارزش اینو داشته باشه که تو اعصابتو به خاطرش خورد کنی همه کسم.

خلاصه از شرکت گاز رفتیم شاهزاده قاسم حالا تو این هیر وبیر جوجو هم جیشش گرفته بود از این پاساژ به اون پاساژ دنبال دششوریی آخر تو میلاد نور 1 نور امیدی درخشید و چشمای جوجو باز شد.

رفتیم بازار طلا فروشا طلا گرمی 117 تومن بود.گفتم خدا جونم قربونت برم که تو روزی که ما نیت کردیم بخریم نسبت به روزای قبل کلی کمتر شده.البته خودمونیما اوس کریم تا عصر یه 5 تومنی کشید روش.

خلاصه چند جا دیدیم. 1 سبکی که دوست داشتم و چند جا قیمت کردیم.آخر رفتیم مغازه ی آقای ابروان به طور خیلی اتفاقی(آخه فکر نمی کردیم چیزای زیادی داشته باشه) چند مدل و دیدم و پسندیدم و قرار شد عصر بیایم انشالله بگیریم.خلاصه من و عشقم رسوند بیمارستان، خرم و شاد و خوشحال از اینکه طلا انتخاب کرده بودم رفتم بیم اما چه بگویم.هیچ وقت یادم نمی ره شد 1 خاطره.داشتم می رفتم تو آشپزخونه که پیش خانوم باهوش باشم دیدم صدای جیغ میاد و بلهههه خانوم مسئولمون فوق فوق فوق العاده از دست کارگرایی که کرفس و با ساقه ریخته بودن دور عصبانی بود و بهشون هر چی از دهنش درومد گفت.تا حالا اینجوری ندیده بودمشون.خلاصه اینم شد 1 خاطره واسه روز خرید ما.عصر با هزار سلام و صلوات نیم ساعت زود تر پاس گرفتم.قرار بود مامان و اتوسا هم بیان.هنوزم یادم می اوفته دلم می گیره دوس داشتم مادر جونم باشن اما قربونشون برم گفتن سلیقه ی خودتون شرط و برید به سلامتی بگیرید.منم ازشون اجازه گرفتم. عصر رفتیم مغازه و اول که کلی منتظر شدیم تا 1 مشتری رو راه انداختن بعد حدود 5 6 سری آورد تا بعد از کلی آزمایش و امتحان بالاخره این تیکه ی خوشگلی رو که می بینید خریدیم.فدای تو بشم من دستت درد نکنه زندگیم ممنونم ممنونم که تو این شرایط اقتصادی سخت سرویس و واسم گرفتی. اومدیم خونه و رفتیم تو اتاق 1 کم خستگی شوهرم و در آوردم.بهم گفتی که دوس نداری ارزشمو با اینا بسنجم و دوست داشتی بیشتر بگیری اما می بینی عشقم منم دوست نداشتم زیاد بهت فشار بیاد این نشون می ده که جفتمون عاشق همیم و واسه هم ارزش قائلیم.بعدم که شام خونه ی ما بودیم خیلی خوب بود ساده و صمیمی. منتظر بودیم بابا بیاد و سرویس و ببینه بعد با هم ببریم عشقمو برسونیم و سرویسم ببریم که امن تر باشه.رسیدیم کلی مادر جونم و بغل کردم و بوسیدم خیلی دوسشون دارم.واقعا واسه من مادرن نه مادر شوهر.خب این بود خاطره ی خرید سرویس طلای جوجو و پیشی.خدا رو شکر که مادر جون هم خوششون اومد.دوست دارم مرد من هستی من زندگیمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچ

                       

نظرات 1 + ارسال نظر
پیشی سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ

مبارکت باشه عشقم وظیفه ام بود. خوشحالم که ذوق داری ایشالله قدم های بعدی رو تند تند برداریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد