چکارت کنم من جوجوی عزیزم
امکان نداره حس تو از یاد این خونه بره
دردی که با عشق اومده با مرگ میتونه بره
دنیامو دادم دست تو از هر طرف بن بست شه
جدا کجا دیدی کسی با قاتلش همدست شه
تب میکنم از فکر تو تا با خودم همدرد شم
صدتا زمستونم بیاد امکان نداره سرد شم
شاید تمام عمرمو درگیره ویرونی کنی
اما بدون با عشق من کاری نمیتونی کنی
هر روز راهی میشی و باور ندارم رفتنو
تنهاتر از اونم که از رفتن بترسونی منو
جز زخمهایی که زدی چیزی برام مرحم نشد
هر کار کردی با دلم این عشق در من کم نشد
حس می کنم مرد نجیبی هستین
خیلی بیش از اندازه وبلاگتونو دوس دارم..زندگیتون پر از شادی
انگار از اول تا انتهای آشنایی منو بالام مهربان تو این وبلاگ نوشته شده. منتهی مراتب مال ما فقط تا مرحله خواستگاری رفت و خانواده ها که قبول نکردند، همه چیز تموم شد. برام خیلی سخته ادامه دادن ولی باید ادامه بدم.
دعام کنید.
منم سه ساله عاشق عشقمممم هستممم
خیلی دوسش دارمم ولی مامانم مخالفه امیدوارم تا نمردم بهش برسممم فقطط برسممم بهشششش تموم وقتشو براش پرمیکنممم
عاااااشقشممممم خداجون منم برسون به عسقم