بعد از چند ماه دارم بازم به خاطرات این چند ماه فکر می کنم.
تو این مدت رابطه ما خوب بود مخصوصا اینکه جوجو باردار بود و باید بیشتر حواسم بهش بود.
جوجو وضع حمل کرد و فندق بابا اومد زندگیمون رو قشنگ تر کرد.
چقدر شیرینی بابایی.
به قول جوجو فندق بلا ملوس ملوس سرندپیتی
با وجود گذشته زمان و این همه شیرینی فندق خان ،اما بعضی وقت ها گذشته اذیتم می کرد حتی یه بار یه بحث ساده رو خیلی کشش دادیم و کار به جاهای باریک کشید.
اعتراف می کنم همون موقع داشتم به گذشته تلخ فکر می کردم و اذیتم می کرد. بعد از دعوای بد تصمیم گرفتم تا اونجا که می تونم فراموش کنم اما اگه نشد هیچ وقت تو بحث ها و صحبت ها نه مستقیم نه غیر مستقیم دیگه اشاره ای به گذشته نکنم.
الان فندقی 4 ماه و سه هفته اش شده. هر روز شیرین تر میشه. این روز ها مثل کاسکو جیغ میزنه و صدا در میاره خیلی با مزه شده.
خدا برامون حفظش کنه.
سلام.مبارکه
چند مدت پیش با وبلاگتون اشنا شدم
فقط اومدم بهتون بگم در مورد بیماریتون به راحتی با طب سنتی درمان میشه..بیماری ام اس بیشتر از سردی بدن هست
حتما به یک پزشک متخصص طب سنتی مراجعه کنید دوست عزیز
تبریک میگم بهتون
ایشااله زندگی همونطوری بشه که دلتون میخواد
خداحفظش کنه فسقلیووو :)
سپاس
ام اس با زنیور درمانی خوب میشه.باجناقم مبتلا بود کاملا خوب شده
نا جانم اینطوری نیست ... نیش زنبور کورتون تو بدن تولید می کنه و التهاب رو کاهش میده... منم آخرین باری که کورتون گرفتم سال 89 بود الانم مشکلی ندارم تقریبا اما نمیشه گفت درمان شدم.