امروز دوباره با مینا چت کردم
مثل همیشه ازش حلالیت طلبیدم.
اینبار اما مثل همیشه نبود.
نگفت اگه تونستم ببخشم میگم. یا در قبال طلب حلالیت سکوت نکرد.
گفت حلالت نمی کنم.
حس کردم پر از خشم و نفرت هست.
ولی حس من بهش خوبه
برای من دو چیز خیلی مهم هست یعنی مهم نرینه.
یکی پسرم و آینده اش
دومی اینکه حلالم کنه
به ترمیم رابطه فکر کنید نه به تغییر.
الان یک زندگی دارید هر چند با مشکلات زیادی روبه رو هستید.
تا چند وقت پیش به ترمیم فکر می کردم. اما مادر پسرم تمام احساس و علاقه من رو از بین برد. چطور می توانم هضم کنم که ۶ ۷ ماه هر شب و روز به یکی بگه عاشقتم و زندگیمی . با تو عشق رو تجربه کردم و ...
تنها دلیلی که این جمله های عاشقانه قطع شد بلاک شدنش توسط پسره بود.
با بلاک شدن چی درست شده؟ یکبار تجربه خیانت رو داشتم دو سه سال طول کشید بازسازی شم. اینبار دیگه احساسی واسه بازسازی نمونده. فقط به مینا فکر می کنم چیزی که شدنی هم نیست