نیمه تاریک وجود

خب چت هایی که با مینا می کردم مثل اس ام اس بازی های سال ۸۶ نبود قطعا.

هر دو ۱۴ سال بزرگ تر شدیم و الان هم قرار نبود مثل دو معشوقه با ۷م حرف بزنیم.

من بیشتر دنبال حلالیت طلبیدن بودم و اون بیشتر دنبال چرا ها

البته که مینا خیلی بزرگ شده بود خیلی متفاوت شده بود و دل من براش رفت دوباره. خیلی عاقل و منطقی شده بود.

لابلای حرفاش یه کتاب معرفی کرد. نیمه تاریک وجود. بهش ایمان داشتم اون زمان داشتم کتاب بیشعوری رو می خوندم زود تمومش کردم و دیشب سریع کتاب رو خریدم. از امروز هم شروع کردم به خوندن کتاب نیمه تاریک وجود.

به نظرم کتاب خوبی میاد البته مینا تاییدش کنه حتما کتاب خوبیه.

نمی دونم آینده چی میشه. نمی دونم سرنوشت من رو خدا چطوری رقم می‌زنه. اما میدونم مینا تو قلبم میمونه. حتی اگه فقط به عنوان یه دوست و معشوقه قدیمی. آدم های خوب فراموش نمیشن حتی اگه اون فراموشم کنه




نظرات 1 + ارسال نظر
Yasna جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 03:32 ب.ظ

بالاخره با هم حرف زدید دوباره؟

با مینا نه حرف نزدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد