چند روز پیش مادرش فوت شد.
تقریبا از وسطای فروردین بود که حال مادرش بدتر شده بود طوری که امیدی نبود و هر روز منتظر خبر بدی بودیم.
مادرش زن فوقالعاده ای از هر لحاظ بود. اما تو این مدت رفتار همسرم یا من اصلا خوب نبود گفتارش که پرخاشگرانه بود و کلا ازم فراری بود حتی دست به هم نمی زدیم.
بعد از فوت مامانش براشون سنگ تموم گذاشتم . البته فقط بخاطر خود مادرش بود و کاملا دلی و با رضایت کامل بود. این چند روز شاید ۳ تا ۴ ساعت می خوابیدم. تمام برنامه هاشون رو با کمک بقیه فامیل انجام دادیم و تموم شده.
به گوشم رسیده که به داداشش پیام داده که میخواد از من جدا شه و نمی تونه با من زندگی کنه . منتظر واکنش داداشش هستم البته منطقی اینه که چند روز دیگه در این مورد صحبت کنه حداقل ۷ مادرش بگذره.
منم در مورد جداییش حرفی ندارم هر جور بخواد کاملا موافقم. خیلی خسته شدم از رفتارش .
ای بابا.
خدا کمکتون کنه.
https://pishijuju.blogsky.com/1390/07/
افسوس خوردم واقعا...
شایدم اون موقع جوگیر بوده. خودش که میگه چند ساله بهم احساسی نداره