امروز پر ماجرا

وقتی متوجه پیام های دو طرفه عاشقانه بابک و همسرم شدم خیلی عصبانی و یه هم ریخته شدم.

اول سعی کردم بفهمم بابک کیه . عکس های تلگرامش رو دیدم فهمیدم همون احسان هست.

منتهی احسان گفته بود بلاک کرده و اصلا جواب نمیده پیام هاش رو. 

چند وقتی بود حدودا دو ماه یا بیشتر که گوشی رو چک نمی کردم. سحر یهو یه ندایی بهم گفت بیدار شو و گوشی رو چک کن.

منم کنجکاو شدم. دیدم به یکی به یه نام مستعار دیگه پیام داده و کلی پیام و لب و قلب و ... پیام های جنسی رد و بدل شده. وسط پیام ها دیدم اون رو بابکم و بابک من خطاب کرده. 

صبح به برادر خانومم پیام دادم و بهش ماجرا رو گفتم.

بعد زنگ زدم احسان رو شستم . اول عصبانی بودم و حسابی تهدیدش کردم.

بعد دیدم با یه عوضی طرفم و من فکر می کردم احسان آدم درستی باشه. اون همه چیز ور تکذیب کرد. بعد که براش مدرک فرستادم گفت همش تقصیر زنت بوده و اون افتاده دنبالم. حتی حاضرم بیام شهادت بدم و پیام هاش رو نشون بدم. زنه دیوونه است و باید بستری شه. مزاحمم هست و ازش شکایت می کنم.

وقتی این حرف ها رو شنیدم دلم سوخت.

برای زنم دلم سوخت برای خودم دلم سوخت.

رفتی عاشق کی شدی؟ این بود عشق و عاشقی لیلی و مجنونی ات با احسان؟ این بود مردونگی و مرامش؟ این چیزا رو دیده بودی ازش یاد بابات میفتادی؟

دلم برای خودت سوخت که این همه مدارا کردم این همه گذشت کردم این همه صبر کردم این همه حمایت کردم این همه آبروداری کردم واسه خانواده ات و آخرش بهم گفتی ازت مردونگی ندیدیم! اما از احسان دیدی!!!

امروز عصر که پسرم رو بردم کاردرمانی و گفتار درمانی باهام اومد و خواست باهام حرف بزنه. 

واقعا بی تفاوت ترین حس رو بهش داشتم . حتی ازش متنفر هم نبودم. یه بیمار روانی به معنای واقعی.

نظرات 3 + ارسال نظر
. جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:18 ق.ظ

عاطی چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 02:11 ب.ظ

چقد ناراحت کننده

. سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:34 ق.ظ

چی شد آخر این ماجرا؟

سعی می کنم یه ارسال جدید بنویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد