چند روزی که گذشت

چند روز پیش سالگرد فوت مامانش بود. اولین سال بود.

واسه همین هفته گذشته داداشش هم از خارج از کشور اومده بود. 

رابطه مون با هم خوبه. آدم خوش قلب و دست و دلبازی هست.

به خاطر مراسم سالگرد و مقدماتش و همچنین برادرش که اومده بود ایران از هفته گذشته خانم و پسرم رفتن خونه مادری شون.

منم روز های کاری سرکار بودم روزهای تعطیل هم اگه کاری داشتن اونجا بودن و خرید ها رو انجام می‌دادیم و کار ها رو پیش می بردیم.

شب هم تنها میومدم خونه خودم می‌خوابیدم.

برادر همسرم یه بار که با هم تنها بودیم اومد سر صحبت رو باز کنه که آیا رفتار همسرم بعد از اون خواب عجیبی که چند بار هم تکرار شده تغییر کرده؟  منم اصلا دوست نداشتم الان سر صحبت رو باز کنم به نظرم زمانش نرسیده بود. فقط گفتم به نظرم زمان باید بگذره تا همه چیز مشخص شده نباید عجله کرد.

بعد یه موضوع دیگه رو پیش کشیدم تا بحث رو عوض کنم.

نمیدونم شاید من دارم اشتباه میکنم ولی این زمان خریدن باعث میشه حداقل پسرمون در زمان طلایی خودش آرامش بیشتری داشته باشه.

پسرمون یکم رفتار هاش رنگ لجبازی گرفته البته همیشگی نیست اما وقتی لج میکنه خیلی از کنترل خارج میشه. جدیدا یاد گرفته خودش رو میزنه زمین یا می‌کشه رو زمین . حتی تو ماشین هم در ماشین رو باز می‌کنه میخواد بره پایین . قبلا راحت رو صندلیش می نشست.

امشب برادر خانومم از ایران رفت.  الان از فرودگاه برگشتم. خانومم هم دوباره رفت خونه مامانش . گفت امشب نمیام.

البته تو این مدت هم حسابی سرش گرم داداشش و برنامه ها بود. کاملا حس میکنم بهم بی تفاوت هست. این بی تفاوتی قبلا خیلی آزار دهنده بود اما الان نیست . فقط از اون جنبه که مجبورم تحمل کنم و واکنش نشون ندم یکم سخته. البته تمرین خوبیه واسه صبر کردن. 

از این هفت روز ۵ روزش رو ورزش کردم . راضی ام از خودم. ضعف پاهام کمتر شده اما حسابی خسته شدم این مدت.

 روزی ۵ ساعت یا کمتر می‌خوابیدم. باید استراحت کنم  یکم.

نظرات 6 + ارسال نظر
ح پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 05:14 ق.ظ

سخت بهش نگیر
حالت پسر اگه زیر دو سال است عادی است
بعد یک مدت همسرت بر می گردد فعلا دور ورش با خانواده اش شلوغ است خانم ها هم که اهل حرف زدن و درد دل کردن اند
ولی جایگاه شوهر برایش یک چیز دیگری است

ملیحه پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 09:09 ق.ظ

خوشحالم که حالتون بهتره ،بنظرم همسرتون نمیخواد زندگیش رو از دست بده واز طرفی هم از شما کینه بدل داره و نمیتونه دلش رو باهاتون صاف کنه،خداروشکر که خود خوری نمیکنید وبی تفاوت شدید نسبت به رفتارهاش.یه سوال داشتم وقتی شما از سرکار میاید وبا اوضاع آشفته ونابسامان خونه مواجه میشید آیا اوضاع روجمع و جور میکنید یا رهاش میکنید؟واینکه همسرتون اوضاع ظاهریش اعم از لباس وآرایشش جلوی شما مرتب هست یا فقط مختص خارج از منزله؟دراخر خیلی ممنونم که نوشتید

خونه معمولا نامرتب هست بخاطر پسرمون و البته همسرم هم اهمیت نمیده.
بعضی وقت ها مرتب میکنم. بعضی وقت ها بی تفاوت هستم به نامرتبی. بعضی وقت ها هم غر میزنم.
همسرم توی خونه هیچ وقت آرایش کرده نبوده . بیرون هم خیلی آرایش نمی کنه. یکی دو ساله یکم بیشتر آرایش می‌کنه بیرون ولی زیاد نیست

درخت بلوط پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:40 ق.ظ

چه خوب که انجام ورزش براتون مهمه
واقعا تحرک و ورزش معجزه میکنه هم قدرت بدنی رو زیاد میکنه و هم قدرت روانی آدم رو

امیدوارم این زمان خریدن کلی کمک کنه به زندگیتون و دوباره عشق و علاقه توی زندگیتون جریان پیدا کنه

سپاس از شما

نگین پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 04:13 ب.ظ

کاش همه چیز برگرده به سابق. هنوزم برام سخته باور اینکه به اینجا رسیدید.
از وقتی وب شمارو خوندم و چند وب دیگه، از اینده زندگی میترسم.
حیفه... چی میشه ادم یهو میرسه به طلاق..
حالا میخواد عاطفی باشه میخواد قانونی...

زینب پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 10:33 ب.ظ

سلام میشه مگبپرسم همسرتون خوشگله یا نه؟که انقدر اعتماد بنفسش بالاست،بعد اینکه شیرازید یا تهران؟واینکه همسرتون چجوری با اون پسر بابک آشنا شده؟

چهره معمولی داره . بابک همون معلم کنکورش بود .

ملیحه جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام خانمتون برگشت رفتارش عوض نشده؟شاید برادرش باهاش حرف زده باشه وتحت تاثیر قرار بگیره

نه تغییر نکرده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد