کمی شیطنت

سه شب قبل نزدیکی صبح خواب دیدم.

خواب دیدم خونه خودم هستم و همسرم و برادرش و یه مرد غریبه هم هست.

یه ماهی قرمز و یه تنگ بلور هم بود. ماهی خیلی فعال بود و مدام خودش رو به بدنه تنگ میزد. می پرید بالا.

یهو متوجه شدیم ماهی پریده بیرون و داره بال بال میزنه. رفتم گرفتمش انداختنش تو تنگ. دوباره می پرید بالا. انگار میخواست بره بیرون.

به برادر خانومم گفتم این ماهی اگه می فهمید اینقدر برای مرگ خودش تلاش نمیکرد.

سرگرم کارامون بودیم که ماهی دوباره پرید بیرون. اینبار اون مرد غریبه انداختنش تو تنگ.

من گفتم اگه دوباره بپره بیرون کاری بهش ندارم نمیشه که ۲۴ ساعته مراقبش بود.

یه مدت گذشت صدای پریدن ماهی تو آب میومد و خودش که به بدنه تنگ میزد.

یهو پرید بیرون داشت. داشت تقلا می کرد. منم نگاهش می کردم اما نرفتم نجاتش بدم. یهو از خواب بیدار شدم.

وقتی بیدار شدم ماهی برام یادآور رفتار های همسرم بود.

شیطنت کردم. خواب رو برای همسرم تعریف کردم

 البته با شیطنت گفتم بدون هیچ قضاوت یا تفسیر.

فقط خوابم رو تعریف کردم.

لحن تعریفم و شیطنتم همسرم رو تحت تاثیر قرار داد. 

گفت میشه خواب نبینی؟ میشه کسی خواب نبینه کلا؟

منم با نیشخند گفتم خواب دیدن دست خودم نیست ولی اکی دیگه واست تعریف نمیکنم خود دانی.

خیلی تأثیرپذیر هست از خواب های من .

مخصوصا اینکه خیانت هاش رو با خواب دیدن متوجه شدم. 

این هفته یکم رابطه سرد تری باهام داشته کلا. نمیدونم دوباره نقشه در سر پرورش میشه یا نه اما حس میکنم سردتر شده و داره خودش رو ازمن دور می‌کنه.

فعلا همچنان صبر و صبر و صبر بخاطر پسرمون.

نظرات 4 + ارسال نظر
خانوم ف جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 04:25 ب.ظ http://Khanomef.blogsky.com

ای داد که همه زندگی هامون گره خورده به این جمله ی “به خاطر بچم”

ملیحه شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:06 ق.ظ

ان شالله که سر عقل بیاد ،مطمئنم می‌فهمه شاید به قیمت از دست دادن محبت وعشق شما نسبت بخودش.واقعا دیگه دوسش نداری یا اون ته دلت هنوز جایی هست؟
میتونم بپرسم از لحاظ ظاهری شما مورد تاییدش هستید یا نه؟

سوال اول سخت و پیچیده هست.
به هر حال بعد از این همه سال زندگی یه سری خاطرات خوب تو ذهن مونده و بعد از اتفاقاتی که افتاد در مرحله اول یه سری نفرت و کینه بوجود اومد.
اما کینه و نفرت به من آسیب میزنه نه به اون.
الان کینه و نفرتی نیست . چه بهتره که وقتی فعلا دارم زندگی میکنم رفتارم هم خوب باشه باهاش حتی اگه یک طرفه باشه. اینطوری خودم آرامش دارم .
اما اینکه علاقه ای وجود داشته باشه نه. علاقه ای در کار نیست چون اگه بچه ام نبود حتی یک دقیقه هم صبر نمی‌کردم .
در مورد سوال دوم . ظاهر من خوب هست و چهره ام رو دوست داشت. اما کلا هر چهره زیبایی هم بعد یه مدت معمولی میشه

ملیحه یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 01:26 ق.ظ

ممنونم از توضیحاتتون،بهتون پیشنهاد میکنم آهنگ یکی همیشه هست میثم ابراهیمی رو که در مورد خدا هست رو حتما روزی چند بار گوش بدید،اینکه بدونی خدا همیشه هست آرامش عجیبی به دل آدما میاره

ممنون

ماهش پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1402 ساعت 10:46 ق.ظ http://badeyedel.blogsky.com

ای داد بیداد چقدر سخت!
خدا به شما صبر بده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد