حال الان

با اینکه همیشه روحیه خوبی دارم و با همه چیز می جنگم  اما حال الانم خوب نیست.

یه غم هایی هست که گوشه دل آدم میمونه.

میدونم فردا حالم بهتره اما می نویسم حال الانم رو

به این فکر میکنم چرا من ام اس دارم. مکانی که دقیقا زمانی که باید واسه آینده بهترین تصمیم ها رو می گرفتم مشکل به این بزرگی اومد سر راهم.

یه آینده مبهم و بعضی وقت ها ترسناک .

حالا چرا دیگه بچه ام اوتیسم داره!

کم فکر و دغدغه داشتم که الان اینم اضافه شد!

چوب خطم پر نشده بود انگار.

خلاصه از این فکر ها هر از گاهی میاد سراغم. مثل الان.

تنها راهش هم بی خیالی هست . چون چاره ای نیست.

فقط دوست دارم آینده بچه ام خوب باشه همین .


نظرات 2 + ارسال نظر
ملیحه چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 08:17 ق.ظ

سلام هیچکس از آینده وتقدیرش خبر نداره،ادمایی رو دیدیم که سالم بودن ولی یهو تصادف کردن و سلامتشون رو از دست دادن.این دنیا با همه ی بالا پایینهاش یه روز تموم میشه.غصه نخور .راستی رابطه ی همسرت با خانوادت چجوریه نمیشه از اونا بخوای باهاش حرف بزنن،مثلا پدرت،چون عروسها از پدر شوهر بیشتر حرف شنوی دارن؟

کار از این حرفا گذشته. قبلا که تصمیم قطعی به جدایی داشتیم صحبت کرده بودن. الان دیگه فایده نداره.
ذهن همسرم به این زندگی نیست. واسه منم اهمیت نداره دیگه .
الانم هنوز برنامه جدایی داریم منتهی اون زمان میخواد واسه تعیین تکلیف کنکورش منم زمان میدم واسه آرامش پسرم

ملیحه پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 04:21 ب.ظ

چرا نمینویسید؟دائم سرمیزنم

می نویسم به زودی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد