دوس دارم زندگی کنم

7 سال برای درس از خونه دور بودم فقط چند روز میومدم و میرفتم

5 روز 4 روز 3 - 2- 1 روزهای باقی مانده رو می شمردم و دوباره از خونه دور میشدم.

درسم تموم شد خیلی خوشحال بودم که دیگه همیشه پیش خانواده ام هستم تو هم جز خانواده ام هستی.

نمیدونم چرا روزگار اینجوریه.

فقط دو ماه پیش خانواده بودم الان واسه کار بازم از خانواده دورم بازم شمارش روز های مرخصیم و بازم جاده و سفر و دوری و ...

دلم می خواد پیش خانواده ام باشم.

پیش مادری که موقع فارغ التحصیلیم خوشحال بود که دیگه پیششم  همون مادریکه وقتی برای اولین بار رفتم راه دور واسه تحصیل بیمار شد ولی هیچی بهم نگفت همونی که زندگیش رو وقف موفقیت من کرد جوونیش رو گذاشت پای من. دلم می خواد جبران کنم.

پیش تو باشم. تو که همیشه ذوق داشتی درسم تموم شه دوری ها هم تموم شه. دیگه پیش هم باشیم.

روزگار چکار می کنی؟ تازه حالا باید دعا دعا کنیم که کارم فقط در نزدیکی شهرم باشه.

الان من زندگی نمی کنم فقط زنده هستم خودم اینجا ذهنم پیش شما ها.

یه زمانی جوجو چقدر شوق اینجا رو داشت 

شایدم واقعا اینجا دیگه جایی واسه حرف زدن نباشه ها حرفا خیلی خصوصی شده باشه و البته خاطرات هم تکراری.

باغ خیلی خوش گذشت فقط یه اسم ازش بیارم فردای روزگار یکم یادمون بیفته

و اما حکایت این سه روز

یکشنبه اومدم شیراز تولدم هم بود. واسه تولدم یه کیک خوشمره درست کردی آوردی خونه. همه می گفتن خیلی خوشمزه شده  کادو تولدم رو هم ظهر بهم دادی. 

عصر هم که رفتیم دکتر تو  راه از ماجراهای سواری که باهاش اومدم شیراز برات می گفتم

بعدم رفتیم خونه شما و مادرجون پدر جون رو دیدم.

دیروز هم که ناهار خونه ما بودی و رفتیم شلوار خریدیم واسه من جواب آزمایش من رو هم گرفتیم که خیلی خوشایند نبود لب مرز رسیده امیدوارم کمتر نشه.

امروزم که باز باهم رفتیم بیرون اول رفتیم دکتر بعدم رفتیم سکه خریدیم کلی ذوق می کنی ها آخرشم که رفتیم سرای مشیر و کلی چیزای قشنگ قشنگ دیدیم و یه حلقه نقره واسه من خریدیم تا حلقه اصلی رو سرکار نذارم دستم آسیب ببینه.

وقتی هم رفتیم خونه همه چیز تو کیف شما بود، شکلات و اب نبات کیف پول و سکه پول خرد و تقویم و دفترچه و کلی خرت و پرت دیگه همه چیز بود الی کلیــــــــــــــــــــــد و پشت در موندیم تا پدر جون اینا بیان یعنی جوجوی من کلی سر به هواستا

حالا همه این ها رو نوشتم ولی همش بهونه بود واسه یه چیز

اگه گفتی چی؟

حدس بزن

بگم ؟

نگم؟

افسوس که این مزرعه ها آب گرفته .....دهقان مصیبت زده را خواب گرفته

آخیش


واپسین ساعت های سال 90

سلام جوجوی من

الان حسابی سرت شلوغه ها

یادته گفتم الان که به هم رسیدیم دیگه این ورا پیدات نمیشه؟

گفتی نه من همیشه میاد ارسال میذارم بعدا میشه کلی خاطره؟

گفتم نمیای عزیزم. حالا دیدی خیلی کم میای و سر میزنی؟ دیدی چقدر خوب میشناسمت عزیزم؟

اینبار بهت نمیگم ارسال گذاشتم ببینم خودت کی می فهمی

امروز عصر رفتیم سر خاک آقاجون براش سبزه بردیم سنگ مزارش رو خوب شستیم 4 تا گلدون گل از گلهایی که خود آقاجون کاشته بود رو بردیم کاشتیمش تو گلدون بالای مزارش.

هنوز هم بعضی وقتا دنبالش می گردیم.

امروز مادر خونه ما بود خواستم بگم پس آقاجون کجاست یهو حرفم رو خوردم.

امیدوارم سال 91 برات سال خوب و سرشار از موفقیت باشه عشق من.


به یاد آقا جون ...

می دونم مرگ حقه.

اما بعضی حق ها خیلی تلخه خیلی .....

ازت ممنونم که تو مراسم سنگ تموم گذاشتی ...

خیلی زحمت کشیدی خیلی خسته شدی ....

خواستم ازت تشکر کنم عشق من ...

میدونی  آقا جون خیلی دوست داشت مدونم روحش ازت خیلی راضیه...

نه فقط آقاجون،  همه این روزا ازت تعریف میکردن و بهم میگفتن چه زن و مادر زن خوبی داری...

خدا شما رو همیشه برام حفظ کنه و روح آقاجون شاد باشه ...

نامه زیبای نادر ابراهیمی به همسرش

جوجوی عزیزم میدونی که همیشه دوست داشتم اینجای حرفای نقل قول خودمون باشه اما این نامه خیلی قشنگه و به زندگی ما هم ربط داره.

با تقلب فراوان " نامه پیشی به جوجوی عزیز تر از جانش"

تفاوت !

همسفر

در این راه طولانی

که ما بی خبریم

و چون باد می گذرد،

بگذار خرده اختلاف هایمان، با هم باقی بماند

خواهش می کنم !

مخواه که یکی شویم، مطلقا یکی.

مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت، دوست داشته باشم.

و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.

مخواه که هر دو، یک آواز را بپسندیم.

یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را

و یک شیوه نگاه کردن را.

مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی، و رویاهامان یکی.

هم سفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.

و شبیه شدن، دال بر کمال نیست. بلکه دلیل توقف است.

عزیز من !

دو نفر که عاشق اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است؛

واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله ی علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.

اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق.

و یکی کافیست.

عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است.

اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.

من از عشق زمینی حرف می زنم، که ارزش آن در "حضور" است،

نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.

عزیز من !

اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد.

بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.

بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.

بخواه که همدیگر را کامل کنیم، نه ناپدید.

بگذار صبورانه و مهرمندانه، درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم.

اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه ی مطلقا واحدی برساند.

بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند، نه فنای متقابل.

اینجا، سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست.

سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگیست.

بیا بحث کنیم.

بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.

بیا کلنجار برویم.

اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.

بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگی مان را، در بسیاری زمینه ها، تا آنجا که حس می کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می بخشد،

نه پژمردگی و افسردگی و مرگ،... حفظ کنیم

من و تو، حق داریم در برابر هم قد علم کنیم.

و حق داریم، بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.

عزیز من !

بیا متفاوت باشیم ...

یکم سرم خلوت شد

سلام عزیز دلم

بالاخره یکم سرم خلوت شد.

هفته دیگه این موقع خدا بخواد دیگه جلسه دفاعیه هم تموم شده و یه بار سنگین از رو دوشم برداشته میشه.

یه سری کار جزئی فقط مونده.

اول یکی دو تا عسل بده ببینم عزیز دلم




حالا گردنت رو یکم بخورم


دلم برات تنگ شده عزیزم ممنونم که تا میگم بیا ببینمت با اینکه خسته ای میای میشینی پای کامپیوتر حتی گردنت درد میگیره اما چیزی نمیگی

عشق منی زندگیمی.

ان شالله    ۱۱تا۱۰ روز دیگه پیش هم هستیم دیگه هم از هم دور نخواهیم بود.

حالا بیا بغلم عشقم.


دوس دارم همیشه همینطوری احاطه ات کنم چون فقط مال منی.

دوست دارم عشق پاکم دوست دارم جوجوی یکی یه دونه من.

آخ فدای خنده هات بشم من

جوجو شاغل می شود.

سلام جوجوی خوشکل و ناز من

الهی دورش برگردم امروز روز اول کارت بود.

تبریک میگم عزیزم.

ایشالله که همیشه شاد و خندون بدون دغدغه ذهنی بری سر کار.

دوست دارم نفسم.

ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچ